حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

من دلم سخت گرفته ست از این

میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک

که به جان هم نشناخته ،

انداخته است چند تن خواب آلود

چند تن نا هموار  چند تن ناهشیار

 

که به جان هم نشناخته

 

انداخته است... !

 

چند تن ؟ چند تن مثل تو ..؟  شاید گاهی هم من.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد