حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

وقتی دکتر عمران توی دو ترم فقط تونست ۵ واحد بگذرونه...

هیچ کس نگفت چرا...

یعنی بعضیا گفتن ولی اونایی که باید می دونستن و می گفتن

نه...!

وقتی عموی دکتر عمران رفت هیچ کس ندانست!

وقتی  سه ماه بعد مادربزرگ عزیزش رفت هم ..

بعضیا فهمیدن..

امّا نه به خاطر اون...!!

آره عزیزم به خاطر یک مدعی ..که همیشه مثل خیلی های دیگه فکر میکنه

قاطیه.. داغونه....!!

اینطوری شد که خسته شد دکتر عمران...

دکتر عمران ولی فحش نداد .. واقعیت را گفت!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد