حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

هوای جاده کویری بود..

و من یک اس ام اس دادم به هرکس!

گفتم لااقل ترانه ای بگو  که با ما بسازد!

گفت هنوز سیاوش را زمزمه کن...

و من هنوز همانی هستم

که هنوز را زمزمه می کنم!!!

ها؟آره؟

چه جاده ی بدی بود..

نظرات 1 + ارسال نظر
کشکول سه‌شنبه 29 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:45 ق.ظ http://kashkolans.blogsky.com

دست‌خوش.....اشک‌هایم را کجا خواهی نوشت؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد