حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

حرف های من در کُما

در کما نیستم! از بیمارستان مرخص شدم و راهی تیمارستان هستم.. ماجرای آن چهار نفر را می گویم!

دوست من

دوست تو

دوست او

او آدم شد

تو هم کمی آدم شدی ولی در لجن..

و من هنوز همان خر همیشگی هستم و خوشحالم!

کمی بخندیم!

دخترک سال ۸۱ اول دبیرستان بوده!!!

و می گوید من فلان وبلاگ را از زمانی که اول دبیرستان بودم می خوانم

( آنهم وبلاگی که آرشیوش از ۸۳ ست!)

یعنی همان سالی که هنوز سرویس وبلاگ در ایران وجود خارجی نداشت!!

فکر کن چقدر خوشگل می تواند باشد! آدم!

 

تو اگه با من باشی قلبت می میره

گرمی قلب تورو دستام می گیره

چی می شد اگه تورو زودتر می دیدم

حالا می بینم تورو ولی خیلی دیره

بین ما یه عالمه راه درازه

دل من باید با این دوری بسازه...

 

سال ها به  دنبال این آهنگ بودم

و هیچ کس نداشت

همین امروز که یافتمش...

دیدم که چقدر بیشتر از هر زمانی

به این زمانها می خورد

و روز های بعد از کما ی من...

و حالا ها که ادامه یافته است

-----------

بین ما یه عالمه راه درازه

بانو!!!

 

  اه چقدر شبیه یک عاشقانه ی مبتذل شد ..!!

چقدر جذاب است.. خر بودن!

خب..

حالا می توانیم منتظر باشیم...

 

منتظر خریت های جدید .. از خودمان

و دیگران شاید!

تازه مثل...

خوشحالم عزیزم!

تازه الان...

مسخره کردنات

فحش دادنات

هجو نوشتنت شده مثل یک سال پیش من!!

خیلی خوشحالم ...

تا می تونی مارو بزن!

هوای جاده کویری بود..

و من یک اس ام اس دادم به هرکس!

گفتم لااقل ترانه ای بگو  که با ما بسازد!

گفت هنوز سیاوش را زمزمه کن...

و من هنوز همانی هستم

که هنوز را زمزمه می کنم!!!

ها؟آره؟

چه جاده ی بدی بود..

این لحظه که محتاج توام جای تو خالی ست

 

..

وقعا وقتی به یکی نیاز داری .. هیچکس بهت سر نمی زنه..

شدیدا احساس می کنم!!

وقتی دکتر عمران توی دو ترم فقط تونست ۵ واحد بگذرونه...

هیچ کس نگفت چرا...

یعنی بعضیا گفتن ولی اونایی که باید می دونستن و می گفتن

نه...!

وقتی عموی دکتر عمران رفت هیچ کس ندانست!

وقتی  سه ماه بعد مادربزرگ عزیزش رفت هم ..

بعضیا فهمیدن..

امّا نه به خاطر اون...!!

آره عزیزم به خاطر یک مدعی ..که همیشه مثل خیلی های دیگه فکر میکنه

قاطیه.. داغونه....!!

اینطوری شد که خسته شد دکتر عمران...

دکتر عمران ولی فحش نداد .. واقعیت را گفت!!

بکن رختو

ببین عزیزم!!

به خاطر برگشتن یه دوست دور به یه وبلاگ من هم به اینجا برگشتم

..

نمی دانم خاصیت خوبی ست  یا بد!!

که نمی توانم از خیلی چیز ها جدا شوم!!

هر آدمی که حتی یک هفته هم دیده باشمش!!

و اینجا...

که فکر م کردم دیگر برنگردم..ولی بازم دلم نیومد حذفش کنم..

و حالا... هیچی دیگه اینطوری...

نمی دونم بی حجاب تر شدم یا محافظه کار تر ..

باید دید!!!! و شناخت!

حواستو جمع کن عزیزم!

خوب نگاه کن به من!!

از همه ی کسایی که بدون من اینجا رو می خوندن دعوت می کنم بیان و با این تفاوت که ایندفه من می دونم...

و می خوام راحت‌تر باشیم!!

عجب است..

کدوم یکی تون جذاب ترین ؟

کدومتون تا ۳ سال دیگه ازدواج نکردین؟

آنی؟ آزی؟ پری کوچک؟ سحر؟ سارا؟ مریم؟

آذرین؟ مرضیه؟ ندا؟

کدومتون شوهر دوست دارین؟

 

من چرا اینطوری فکر می کنم؟

زیادی فکرم بازه!!!

ماه شدگی

دیگر  هیچ حرفی برای اینجا نداریم ..

 اینجا هست. می توانید از آن بهره مند شوید

امّا خورشید دیگر در آن نمی تابد!

 

 

 ما ماه شدیم!

   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

این دفه واقعا نمی دونم چی بگم !

چقدر از مرگ می دونی؟

هیچی!

چقدر از من می دونی؟

کم!

چقدر از غم میدونی؟

اصلا!

چقدر از دروغ؟

همیشه!

دروغ گوی ..

گریه تو در میارم!

 

اینم بقیه ش!  

 

اگه یک روزم به عمرم بمونه گریه تو در میارم!

اگر از راه برگردیم سراپا حسرت و دردیم!؟

تا چقدر انسانیت داشته باشی ..

و گرنه هیچ فرقی نداری و نداره برات!

مشهد

مشهد هم گاهی برای خودش جایی میشود!

 

شگفت انگیز!

در گیر مشهدی ها شده ایم این روزها!!

 

همه آنها!

آخه یکی نیست بگه !

تو که سی دی یاهو مسنجر نداری و شب میخوای آن شی چرا ویندوز عوض میکنی؟!!!

 

یکی بیاد با من حرف بزنه اینجا!!

 

مستیم درد منو دیگه دوا نمی کنه!!

آخر قصّه که نزدیک شود...!

به چه جرمی؟ چه گناهی ؟

 

دل عاشق دل زار؟

 

من آزاده ی مغرورو ببین تو چطو بنده ی عادت کردی!

 

یادم باشد عادت کنم که به چیزی عادت نکنم!!

اینجا بر تخته سنگ...

پشت سرم یک دیوار

 

رو در رو چیزی مرا نمی خواند!

سپید نپوشیدم امّا موهایم سیاه بودند

و روزگار خودش را تطبیق داد!

 

می فهمی؟ همیشه همه خودشونو با بدی ها تطبیق می دن!!

عزیز دل من !

دختری که واسه ش خواستگار میاد

دلیل این نیست که اون دختر بزرگ شده

 

هنوزم خیلی وقتا  جاها واسه دخترای ۱۵  ۱۶  هم خواستگاری میرن!

 

پس اونا هم بزرگ شدن؟

نه عزیزم فکر میکنم بزرگ نشدی..!

نفس بکش

من دلم سخت گرفته ست از این

میهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک

که به جان هم نشناخته ،

انداخته است چند تن خواب آلود

چند تن نا هموار  چند تن ناهشیار

 

که به جان هم نشناخته

 

انداخته است... !

 

چند تن ؟ چند تن مثل تو ..؟  شاید گاهی هم من.

تلوزیونتو بنداز..از پشت بوم خونه

 

 

تو کوچه.

آخ سرم احمق تلویزیون جاش تو کوچه ست؟

میخوای تمرین پرتاب کنی یه چیز دیگه بنداز عزیزم

شبامو ازم گرفتی گرفتی خوب من!

....

اگه یک روزم به عمرم بمونه... میدوونی!!!؟؟؟؟؟